انجمن مطالعات نهج البلاغه ایران:
اولین نشست از سلسله نشستهای پرسمان اندیشه در نهج البلاغه به همت انجمن علمی مطالعات نهج البلاغه ایران با موضوع حق و تکلیف در نهج البلاغه و سخنرانی دکتر رسولی شربیانی استاد و مدرس دانشگاه پیام نور در روز سه شنبه 9اسفند 1401 به صورت مجازی برگزار شد.
آنچه در ادامه میآید، گزارشی است از سخنرانی دکتر رسولی شربیانی در این نشست:
معناشناسی حق
دکتر رسولی شربیانی در رابطه با مفهوم «حق» اظهار داشت: واژه حق با توجه به متعلق اصطلاحی خود در سه حوزه معنایی قابل تعریف است؛ از نظر کلامی کلمه، یعنی هر چیزی در جای خودش قرار می گیرد که حق حقیقت معادل عدالت گرفته شده است. در حوزه فلسفه به معنی مطلق وجود یعنی هر چیزی که در عالم هستی وجود دارد و در عرفان و خداشناسی که معنای وجود مطلق یا همان حق تعالی و تبارک می باشد ودر ادیان وقتی سخن از حق گفته می شود، منظور خداوند است.
معناشناسی تکلیف
وی همچنین پیرامون حوزه معنایی «تکلیف» بیان کرد: در کتابهای رساله عملیه و کتابهای فقهی به عنوان مسئولیت یک دیندار در ازای معبود «تکلیف» گفته میشود که همان عبادیات یا تکالیف دینی است. مسئولیت قراردادی است که شخصی به شخص دیگر واگذار میکند؛ در حقیقت در اعتبارات اجتماعی قرار میگیرد، مثلاً مدیر به زیر مجموعه خود تکالیفی را محوّل مینماید یا دولت قوانینی را وضع می کند. اما از جهت عرفانی «نکلیف» بدین شکل معنا میشود که مراد برای مرید یک تکالیف یا وظایفی را تعیین میکند و این تکالیف بی چون و چراست و نه اعتباری و نه الهی؛ یعنی از دایره استدلال خارج است و نه دلیل عقلی دارد و نه نقلی. اما در عین حال در این رابطه، ارتباطی عمیق عاطفی و احساسی وجود دارد.
حق و تکلیف در نهج البلاغه
مدرس دانشگاه با تأکید بر اینکه در دنیای امروز علی علیه السلام به عنوان خلیفه در مقابل رعیت قرار داده شده و در حقیقت علی علیه السلام حق را قرار دادن هر چیزی در جای خودش می داند و دادن حق هر کسی به فراخور جایگاهش؛ افزود: موضوع حق در نامه آن حضرت به مالک اشتر در دو بخش بیان گردیده است؛ بخشی به عنوان یک انسان و بخشی را به عنوان یک مسلمان به مالک اشتر تبیین می کند.
وی با اشاره بر اینکه مراد از تکلیف امام علی علیه السلام، تکلیف مراد و مریدی نیست، چرا که تفکر مراد و مریدی، هیچ قاعدهای وجود ندارد؛ گفت: به عنوان مثال میتوان از برخورد علی علیه السلام با مردم انبار -که رفتار مردم این دیار از نوع مراد-مریدی بود- سخن گفت که آنها به حضرت تعظیم کردند، ولی حضرت آنها را بر این عمل سرزنش نمود. بنابراین در اینجا تکلیف به معنای اعتباری آن (یعنی مسئولیت قراردادی که کسی به کسی واگذار میکند) است.
رسولی شربیانی در باره لزوم تحقق عدالت توسط حاکم برای رعیت و رعایت تکلیف دو طرفه و در چارچوب و منشوری معین گفت: لازمه رعایت تکلیف دو جانبه این است که رعیت همواره بر قوانین بین خود و حاکم نظارت و هر وقت لازم دید آن را بازنگری نماید. بنابراین در اینجا اصطلاح حق و تکلیف، اعتباری است؛ حق به این معنا اعتباری است که، نسبی است به فراخور آدم ها و ظرفیت ها متفاوت است وقتی رابطه، رابطه نسبی است، واقع بینی می تواند میزان و درصد و سهم و جایگاه ها را تعیین کند. تکلیف هم که یک امر اعتباری است و اینجاست که اصطلاح جدیدی مطرح میشود که وکالت جای ولایت می نشیند. اگر ما رابطه حاکم و رعیت را ولایت بگیریم مطمئنا از تکلیف به معنای مراد و مریدی تبعیت کردیم.
وی ادامه داد: اگر صحبت از حقیقت بشود حتماً حاق وجودی مدنظر خواهد بود و به فلسفه محض و عرفان عملی کشیده میشود و از حوزه واقعیات انسانی و اعتباری اجتماعی دور میشود؛ در حالی که دیدگاه علامه طباطبایی این است که مفاهیم اخلاقی، مفاهیم سیاسی، مفاهیم فقهی، حقوقی از نوع اعتباریات هستند.
رسولی شربیانی با بیان اینکه عصر ما، دنیای علم ریاضی و علوم تجربی است و اصطلاحاً هم اکنون به دنیای واقع گرایی پخته رسیدهایم؛ دنیای واقع گرایی که یا همه چیز در آن دیده و حس می شود و یا با عقل اثبات میشود؛ اظهار داشت: در چنین عصری باید همه چیز عین گرایانه و واقع گرایانه و با دلایل و شواهد کافی دیده شود. با این پیشفرض جایی برای قوانین یا روابط یا نوع حکومتهای مبتنی بر باورمندی یا مبتنی بر احساس تسلیم پذیری نمیماند. در نتیجه حکومتهای تکلیفمدار -که در آن شخصی، خود را از یک مرجع مقدس به رعیت نشان میدهد و از آن مرجع به رعیت، «امر قدسی بر خلق» را روا میداشت- را کنار میگذارد و حق حاکمیت که حق انسان است و انسانها آن را به هر که بخواهند، واگذار میکنند، حاکم، وکیل مردم است و بر اساس قراردادهای اعتباری بر او تکالیفی بار میشود که باید آن را اجرا کند و یا قوانین را به عنوان تکلیف همزیستی بر بخش بخش جامعه بنویسد، در اجرا و نظارت تلاش نماید و در ازای آن
حتی حقوق هم بگیرد.
حوزه معنایی ولایت تکوینی و تشریعی
این مدرس دانشگاه در پایان به انواع ولایت تکوینی و تشریعی و امری و عرفانی اشاره نمود و بیان کرد: امر در آیه «اولی الامر منکم»، تشریعی است و صاحبان امر، از عدهای هستند که هم علم لدنی دارند و هم دارای مقام عصمت میباشند که مذهب امامیه به امامان معصوم علیهم السلام اطلاق میشود. حکم و سخنان ائمه و تکالیفشان عین تکالیف وحی است و مسموع و مطبوع و واجب الاطاعه است و از مصادیق نوع اول تکلیف است. در حالیکه امر به حکومت و حکمرانی، ولایت امری است و از امور اعتباری است و شهروندان میتوانند برحاکم خودشان تکلیف کنند، چون او وکیل مردم است.