گزارشی مبسوط از چهارمین جلسه نشست پرسمان اندیشه با عنوان مفهوم امل در نهج البلاغه

أمل، آرزو یا امید؟

بازخوانی مفهوم أمل در نهج البلاغه

گزارش سخنرانی هادی رهنما

(عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)

در سلسله نشست های پرسمان نهج البلاغه

انجمن علمی مطالعات نهج البلاغه ایران

۱۲ تیرماه ۱۴۰۲

 

شاید مخاطبان عزیز فکر کنند که چه ضرورتی دارد بیاییم و در باره معنای یک واژه در نهج البلاغه صحبت کنیم؛ آن هم واژه ای که در نگاه نخست در زمره واژه های اخلاقی-دینی نیست و ظاهراً نقش و اهمیت خاصی در تربیت اخلاقی و دینی ندارد. دستکم اگر این واژه را مقایسه کنیم با واژه هایی مثل ایمان، تقوا، تزکیه، کفر، نفاق و… به نظر می رسد که انتخابی بی ربط کرده ایم و بهتر بود به جای مفهوم أمل مثلاً در باره مفهوم تقوا صحبت می کردیم.

اما من می خواهم توجه شما را به این مسئله جلب کنم که مفاهیمی مثل مفهوم امل اتفاقاً مهم اند، نقش تربیتی و خودسازی هم دارند، اما در مباحثات و گفتگوهای اخلاقی-دینی ما یا دیده نمی شوند و موضوع گفتگو نیستند، یا اگر هم مورد توجه قرار بگیرند، نادقیق و گاه نادرست مطرح می شوند، به نحوی که ارزش و نقش تربیتی شان را از دست می دهند و حتی ممکن است موجب سوء فهم و بدآموزی بشوند. به هر حال مخاطبان عزیز دقت دارند که در مفاهیم و آموزه های تربیتی و اخلاقی، ریزه کاری ها و جزئیات بسیار مهم است. حوزه اخلاق و تربیت، مثل احکام فقهی نیست که امر دائر باشد بین حالت های صفر و یکی حلال یا حرام، واجب یا مستحب، حرام یا مکروه. در مورد اخلاق و تربیت، بر خلاف فقه، انتخاب های منفصل یا این یا آن نداریم، بلکه با پیوستارهای شناختی و ریزه کاری های عاطفی مواجهیم. حتماً در مباحث اخلاقی و تربیتی شنیده اید که وضعیت های عاطفی غبطه و حسد، عزت و تکبّر، شور و تعصّب، مراقبه و ترس و… بسیار به هم نزدیک اند، اما تفاوت در جزئیات معنایی و جهت عاطفی است که اولی ها را مثبت و دومی ها را منفی می کند.

می خواهم عرض کنم که مفهوم أمل در اندیشه اخلاقی حضرت امیر علیه السلام چنین وضعیتی دارد. یعنی مفهومی است که جهتگیری سازندگی و تربیتی دارد، اما متأسفانه جایگاه شایسته و بایسته ای در نظام تربیتی ما ندارد. آن جا هم که مورد توجه قرار گرفته، به دلیل کم دقتی در جزئیات معنایی، به درستی تبیین نشده است.

بحث خودم را از کلمه ای منسوب به حضرت امیر علیه السلام آغاز می کنم که می توان گفت جزء کلمات مشهور و پرتداول در رسانه ها ست. توجه اولیه من به معنای أمل به همین کلمه بر می گردد و چالشی اخلاقی که در فهم و عمل به این کلمه پدید می آید. متن، قسمتی از خطبه ۲۸ است و تکرارش در خطبه ۴۲ هم آمده است: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ». بیش از هر چیز دیگر، برای شما از دو چیز بیمناکم: اتباع هوی و طول الأمل. ما کمابیش «اتباع هوی» را می شناسیم، هرچند به باور من اینجا هم دریافت درستی از ریزه کاری های معنایی و عاطفی اتباع هوی نداریم. اما طول الأمل یعنی چه؟ این چه چیزی است که در کنار اتباع هوی، حضرت امیر (ع) اینگونه شدید از آن بیم داده؟

فهم و ترجمه «أمل» به «آرزو»

ترجمه های معاصر و شروح فارسی نهج البلاغه، مانند «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» اثر مرحوم علامه جعفری[i] را که ببینید، به نحو کمابیش یکدستی طول الأمل را به «آرزوی دراز»، «آرزوی دور و دراز»، «آرزوی دست نیافتنی»، «آرزوی نامعقول» و… ترجمه کرده اند.

مشکل کجاست؟ مشکل جایی بروز می کند که فهم «طول الأمل» به آرزوی دراز یا آرزوی نامعقول را ادامه بدهیم تا عرصه عمل و زندگی. مثلاً من اگر یک کارگر ساده باشم و آرزوی داشتن خانه و ماشین داشته باشم، آیا این مصداق آرزوی دراز و دنیاگرایی است؟ باید از چنین آرزویی بیم داشته باشم؟! اگر از منظری فرهنگی و تربیتی نگاه کنیم، آیا چنین فهمی باعث نمی شود آدم ها از کار و تلاش دست بردارند و در ارتقای کیفیت زندگی شان نکوشند؟ به این هم دقت داشته باشیم که فرهنگ زمانه ما اتفاقاً توسعه سطح زندگی و رفاه را فضیلت می شمارد، نه زندگی فقیرانه و بسنده کردن به حداقل مواهب دنیا را. آیا مقصود حضرت امیر (ع) از بیم و هشدار در باب «طول الأمل» دعوت به دنیاگریزی بوده، یا جهتی دیگر را نشانه رفته است؟

برای پاسخ، من دو مسیر را رفتم. مسیر اول جستجوی ترجمه ها و فهم هایی دیگر غیر از «آرزو» بود و مسیر دوم خوانش مجموعه متن های نهج البلاغه که واژه «أمل» در آن به کار رفته است. رویکردی هم که در فرآیند تحقیق دارم، از جنس معناشناسی است، نه مصداق یابی. یعنی اینکه دنبال این هستم ببینم واژه أمل در فضای زبان و گفتگو به چه معناهایی می کشد. کاربردهای أمل چه فضای مفهومی را می سازند. دنبال این نیستم که ببینم مصداق طول الأمل در جهان خارج چه بوده و آیا حضرت امیر (ع) وقتی این عبارت را فرموده اند، شخص یا اشخاص خاصی، اعمال خاصی مد نظرشان بوده یا نه؟ ما مسئله مان این نیست. پاسخ به این پرسش ها اطلاعاتی بیرون از متن گفتگوها می خواهد در باب زمینه و شأن ورود کلمات حضرت امیر (ع) که عجالتاً در دسترس ما نیست. ما تمرکزمان بر خود متن، «موقعیت واژه» در زبان و متن و نحوه «مفصل بندی» و «جهت گیری» شناختی و عاطفی معنا در متن است.

فهم و ترجمه «أمل» به «امید»

در ترجمه های قدیم تر نهج البلاغه (حدود قرن ۵ و ۶ قمری) ما ترجمه أمل به «امید» را می بینیم که از حیث «جهت و کشش» معنایی متفاوت با آرزو ست. درست است که امید و آرزو از جنس مفاهیم عاطفی اند و تمایز گذاشتن میان آنها دشوار است، اما دستکم این فرق ظریف را دارند که جهت معنایی «امید» به سوی انتظار و امتداد زمانی است و جهت معنایی «آرزو» به سوی خواسته ها و چیزها ست. درست است که در «امید داشتن» ما به هر حال تحقق چیزی یا مطلوبی در آینده را در نظر داریم، اما امید به مثابه یک «موقعیت»، یک «وضعیتِ بودن» است. امید ناظر به وضعیت انتظار و امتداد زمانی تا برآورده شدن آن مطلوب است. «آرزو» اما، جهت غالبش به خود آن چیز و آن مطلوبی است که خواهانش هستیم.

در ادامه که به خوانش متن های مرتبط با أمل در نهج البلاغه برسیم، خواهیم دید که این مرزگذاری ظریف معنایی، چگونه در حل آن چالش فکری مؤثر است.

طول الأمل، آرزوی دور و دراز یا امید به بلندی عمر؟

متن خطبه ۲۸ در تحقیق ما، متنی محوری است از این جهت که أمل در این متن موضوع سخن است و به همین مناسبت أمل و ترکیب طول الأمل در این متن چند بار به کار رفته است:

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ … أَلَا وَ إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یَضْرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ، أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَهِ… وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَکُمْ غَداً.

«اما بعد. دنیا روى در رفتن دارد و بانگ وداع برداشته و آخرت روى در آمدن دارد و بناگاه رخ مى نماید … بدانید که شما در این روزهاى عمر غرق امیدها و آرزوهایید و حال آنکه مرگ پشت سر شما کمین کرده است. هر کس در این روزها، پیش از رسیدن مرگش براى خود کارى کند، کارش بدو سود رساند و مرگش زیان نرساند، و هر که در این روزها، قصور ورزد و براى خود کارى نکند، کارش سود دهد و مرگش زیان رساند. به هنگام امن و آسایش چنان به کار خدا پردازید که در روزگاران بیم و وحشت می پردازید… بر شما از دو چیز مى ترسم که مبادا به دام آنها افتید. یکى در پى خواهش دل رفتن و دیگر، آرزوى درازِ باطل در سر پختن. در این جهان، از همین جهان توشه برگیرید، تا فردا در آن سرای، خویشتن از عقوبت برهانید.»

در همین ترجمه که از مرحوم عبد المحمد آیتی نقل کردم، می بینید که در عبارت های آغازین خطبه، مترجم وقتی خواسته «إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ» را ترجمه کند برای ترجمه «أمل» ترکیب «امیدها و آرزوها» را آورده، اما در پایان متن «طول الأمل» را به «آرزوی دراز باطل» ترجمه کرده و هیچ اشاره ای به معنای امید نکرده است. چنانکه می بینیم متن در یک فضای گفتگویی است و دارد از تقابل أمل با أجل سخن می گوید. «أیام أمل» فرصت عمر است که به ناگاه با رسیدن أجل پایان می یابد. کل متن بر ناگهانی بودن أجل و اینکه هیچ کس نمی داند اجلش کی فرا می رسد، تکیه دارد؛ اینکه باید فرصت عمر را که زمان امید و رغبت است، قدر دانست و آنچنان در عمل کوشید که گویی زمان اجل و پایان فرصت فرا رسیده است (فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَهِ). هشدار به «طول الأمل» را باید در این فضا فهمید. آنچه در مقابل دعوت حضرت امیر (ع) برای التفات دائم به ناگهانی بودن اجل و از دست رفتن فرصت عمر است، «طول الأمل» است؛ امید به بعید بودن اجل و انتظار عمر بلند است؛ امیدی که فریبی بیش نیست.

نظیر گفتگو از تقابل فرصت عمر با اجل، و دروغ و فریب بودن امل را در خطبه ۸۶ داریم: «… فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْکُمْ فِی أَیَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ وَ فِی فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ وَ فِی مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ وَ لْیُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْیَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ… اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ.»

«بر هر یک از شماست که براى خدا کارى کند، در روزهایى که فرصتى هست، پیش از ناگهان رسیدن اجلش، و در زمان آسودگی، پیش از گرفتار شدنش، و به هنگامی که نفس تواند کشید، پیش از بند آمدن نفسش. و باید که خویشتن مهیا دارد و جای پای استوار سازد، و توشه اى برگیرد از آنجا که سراى کوچیدن اوست براى سرایى که جایگاه اقامت اوست… پس به امل که موجب سبکی عقل و فراموشی یاد خدا ست میدان مدهید که این خود گونه ای فریب است و آنکه چنین کند، فریب خورده است.»

در ابتدای متن به وضوح تقابل «ایام مَهَل» و «إرهاق أجل» را داریم. در مقایسه با متن قبل به آسانی می توانیم «ایام مَهَل» یعنی زمانه مهلت ها را نظیر و معادل «ایام أمل» بدانیم. روشن است که هر دوی این عبارت ها بر امتداد زمانی عمر دلالت می کنند. ترجمه عبارت از مرحوم آیتی است، اما من به جای «آرزوها» خود امل را گذاشتم تا بدون اضطراب در بیان، بگوییم «امید به طولانی بودن مهلتِ عمر، یک فریب است». برای چنین ترجمه ای، معنای امید که کشیدگی بیشتری به مؤلفه زمان و امتداد زمانی دارد مناسب تر است.

نظیر استفاده از «مَهَل» به جای امل در بیان تقابل مَهَل با اجل، و بیان «مغتنم شمردن مهلت ها» را در خطبه ۷۶ هم داریم (رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً … اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ). در خطبه ۶۴ هم عبارت «فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَ أَمَلَهُ خَادِعٌ لَهُ» به پوشیده بودن اجل و فریبکاری امل اشاره دارد.

خطبه ۱۱۴ نیز بیان روشن و صریحی دارد: «… وَ اسْتَقْرَبُوا الْأَجَلَ فَبَادَرُوا الْعَمَلَ وَ کَذَّبُوا الْأَمَلَ فَلَاحَظُوا الْأَجَلَ …  وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ الْمَرْءَ یُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَیَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ…». روشن است که سخن از نزدیک دیدن اجل و معنای همبسته اش، طولانی ندیدن فرصت عمر است. آنکه اجل را نزدیک می بیند، پس به عمل می شتابد و امل یعنی امید به طولانی بودن عمر را دروغ می شمارد… از عبرت های دنیا آن است که فرد به بلندی عمرش امید می بندد، اما رسیدن اجل، امیدش را ناامید می کند.

در خطبه ۱۳۲، عبارت «طول أمل و استبعاد اجل» این جهت را نشانه رفته که طول أمل مفهومی است برابر با دور و بعید دیدن اجل. «قَدْ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ أَجَلٍ کَیْفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ… أَ مَا رَأَیْتُمُ الَّذِینَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً وَ یَبْنُونَ مَشِیداً…». خود به چشم دیدى آن را که پیش از تو بود، مال ها اندوخت و از درویشى برحذر بود و با امید به عمر بلند و دور انگاشتن اجل، از عاقبت امر ایمن زیست، چگونه مرگ او را فرو گرفت… آیا ندیدید آن کسان را که املِ بعید می پروردند و بناهای افراشته می ساختند؟ «یأملون بعیداً» را مترجمان معاصر اغلب به معنای در دل داشتن آرزوهای دراز فهمیده اند و بر فاصله میان انسان با آنچه می خواهد، اینکه در دسترس اند یا دور از دسترس، تکیه کرده اند. حال آنکه «یأملون بعیداً» وضعیت و امتداد خودِ امید را نشانه رفته است؛ امیدِ دیدن دور دست ها و به انتظار نشستن تداوم عمر. امیدی که در برابر واقعیت رسیدن اجل و از دست رفتن فرصت عمر، سرابی بیش نیست. آن کس که امید به دور بودن اجل دارد، بناهایی افراشته چون قصر می سازد، گویی که امید به عمر طولانی و بهره بردنِ درازمدت از آن را دارد.

به گمانم با خوانشِ از نزدیک و دقیق همین متن ها، مسئله روشن می شود. حضرت امیر (ع) با پرهیز از طول الأمل دعوت به آرزو نداشتن، دعوت به نخواستن مواهب دنیا نکرده است تا سخن از تعیین معقول بودن یا بزرگ و کوچک بودن خواسته ها و آرزوها باشد. اندیشه و دعوت حضرت امیر (ع) در باب أمل، ادامه اندیشه قرآنی ناپایداری دنیا، پیش بینی ناپذیر بودن وقت اجل و پایان فرصت عمر است. آری، بلند دیدن عمر و زندگی دنیا، رابطه ای همبسته با تکاثر و آرزوی حداکثریِ مواهب دنیا دارد، اما تکاثر، نتیجه و پیامد طول الأمل است، نه خود آن. آموزه حضرت امیر (ع) در هشدار از طول الأمل، طولانی دیدن عمر و به تأخیر انداختن کوشش و عمل را نشانه رفته است. اما اینکه «عمل» در اندیشه اخلاقی حضرت امیر (ع) چه جایگاه و جهتگیری مفهومی دارد، آیا صرفاً به معنای عمل اخلاقی و دینی است یا معنایی فراگیرتر دارد و پرسش هایی از این دست، جای پژوهش و بررسی مستقل دارد.

در پایان باید اشاره کنم که متن ها و عبارت های مرتبط با أمل در نهج البلاغه بیش از اینها بود که خواندیم. من در اینجا، با توجه به مجال محدود و ناظر به صورت مسئله ای که طرح کردم، متن هایی را خواندم که معنا و کاربرد أمل در آنها وضعیت روشن تری دارد یا آنکه أمل در فرآیند گفتگو، موقعیتی برجسته دارد و خود، موضوع سخن است.

امیدوارم بیان این کمترین، برای مخاطبان عزیز سودمند افتاده باشد و دستکم همه ما را ترغیب کند تا کلمات حضرت امیر علیه السلام را به قصد زندگی کردن بخوانیم و دقیق و سنجیده بخوانیم. و آخِرُ دعوانا عن الحمد لله ربّ

[i]  از جمله نگاه کنید به جلد ۱۳، صحفه ۳۴۱ به بعد که ذیل تیتر «آرزوها» مفصلاً به تفسیر کاربردهای أمل در نهج البلاغه پرداخته است.

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *