1- مقدمه
قرن چهارم را بايد عصر طلائى تاريخ اسلام ناميد. عصری که با موقعیت سیاسی – اجتماعی خاص خود درزمان خلفای عباسی و جریان های شیعی دیلمیان وآل بویه ، اوضاع جدیدی برای تضارب آراء واندیشه ها و به دنبال آن خلق آثار بدیع ،فراهم ساخت. آثاری همچون نهج البلاغه که بعد از قرآن اصلی ترین منبع علوم اسلامی درمیان مسلمانان بشمار می رود. در این عصر، دانشمندان بزرگ اسلام شيعى، سنى، زيدى، اسماعيلى و غيره و حتى دانشمندان غير مسلمان در عراق و مصر و سوريه و ايران و ديگر نقاط جهان اسلام، سرگرم درس و بحث و تأليف و تصنيف و توسعه و تعميم علوم و فنون اسلامى و معارف بشرى بودند. دانشمندان مذاهب اسلامى با كمال آزادى و بدون تعصب به تعليم و تعلم و در كنار هم به مذاكره و بحث و بررسى مباحث علمى مىپرداختند، و جوّى به وجود آورده بودند كه دانشمند پيرو مذاهب ديگر از قبيل مسيحى و يهودى و مجوسى، و صابئى، و حتى دانشمندان مادى نيز بدون در نظر گرفتن شخصيت و مذهب و ملت و عقيده و نيت به مبادله علوم و فنونى كه داشتند، و فراگيرى دانشهاى اسلامى و غير اسلامى از شعر و لغت و ادب و هيئت و نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه گرفته، تا فقه و اصول و فلسفه و منطق و كلام و تفسير و حديث و تاريخ و رجال و صرف و نحو و قرائت و طب و جغرافى و ديگر علوم و فنون مبادرت مىورزيدند. مركز اجتماع اين دانشمندان و محل پخش انوار اين دانشها، و فرهنگهائى كه آن همه در قرن چهارم هجرى خدمت به جامعه اسلامى بلكه دنياى بشرى كرده است، بغداد بود؛ مركز بزرگ خلافت اسلامى، و فرمان روايان دانشمند و دانش پرور شيعى آل بويه.
بغداد به عنوان پایگاه عظیم تمدن اسلامی، دانشمندان بسیاری را دردامان خود پرورش داد. دانشمندانی همچون سید رضی که با نبوغ وهمت والای خویش آثار مهم و ماندگاری را از خود به یادگار نهادند. آثاری همچون نهج البلاغه که بعد از قرآن به بزرگترین منبع علوم و معارف اسلامی نزد شیعیان بدل گشت. این اثر نفیس، گزیده ای ازسخنان امیرالمومنین علی (ع) است که سید رضی آن را با توجه به ذوق ادبی خویش جمع آوری نموده است. گزیده ای از خطب، نامه ها وکلمات قصار آن حضرت که تدوین آن به سال( 400 ق) توسط سید رضی پایان یافت وخیلی زود مورد استقبال شیفتگان علوم ومعارف علوی قرار گرفت(دوانی،1359: 4).
2- سید رضی
سيد رضى متولد سال( 359 ق)، و در گذشته( 406 ق)، نامش «محمد» و كنيهاش «ابو الحسن»، دومين پسر دانشمند «حسين بن احمد» ملقب به «طاهر ذو المناقب»، و لقبش «رضى» يا «شريف رضى» است، و ما فارسى زبانان او را «سيد رضى» مىخوانيم. بنا بر اين سيد رضى مؤلف نهج البلاغه در نيمه دوم قرن چهارم هجرى ديده به دنيا گشوده، و تحصيل كرده و پرورش يافته و نبوغش شكوفا شده است.
ابو الحسن محمد بن الحسین بن موسی ملقب به شریف رضی و سید رضی، از بزرگترین نوابغ ودانشمندان قرن چهارم هجری درخاندانی اصیل، اهل علم و از نسل ائمه معصومین علیهم السلام به سال( 359 ق) ، دربغداد بدنیا آمد. مادر وی «فاطمه»دختر حسین ابن ابی محمد اطروش از نسل امام علی بن ابی طالب، زنی فاضله، پارسا و بلند نظر بود.
شیخ مفید فقیه امامی، شبی در خواب دید : در حالی که در مسجد خود در محله کرخ بغداد نشسته است ناگاه فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) با دو فرزند خردسالش حسن و حسین(علیهماالسلام) وارد شد و دو فرزندرا به شیخ سپرده فرمود: فقه را به ایشان بیاموز. شیخ شگفت زده از خواب بیدار شد. صبح همان شب، فاطمه دخترحسین ابن ابی محمد… به همراه دو فرزندش محمد رضی و علی مرتضی بر شیخ وارد شد و به او سلام داد و گفت: ای شیخ دو فرزندم را نزد تو آمورده ام تا آنان را دانش فقه بیاموزی.
شیخ ازشنیدن این سخن گریست و خواب خود را برای او نقل کرد و تعلیم و تربیت آن دو طفل را بر عهده گرفت. ابواب علوم و فضائل را بروی آنان گشود به طوری که مشهور آفاق شده و آثار جاویدشان پایدار و ماندگار گردید.( دوانی، 1359 :11)
پدرش ابو محمد حسین بن موسی معروف به طاهر ذوالمناقب ، با پنج واسطه به حضرت موسى بن جعفر امام هفتم (ع) مىرسید . وی در دو دولت عباسی و آل بویه منزلتی عظیم داشت و از عقل و تدبیر و نفوذ بالایش میان شیعیان بهره جستند. بارها به منصب نقابت یعنی سرپرستی علویان و سادات و امارت حاج – رسیدگی به امور زائران خانه خدا – نائل گشت.
بهاءالدوله ابو نصربن بویه به سید رضی که از پدر و مادر بزرگ زاده بود، «رضی ذوالحسبین» لقب داده
و او را «الشریف الاجل» خطاب می کرد. سید رضی به همراه برادرش سید مرتضی که چند سالی از او بزرگتر بود از خردسالی به آموزش قرآن و علوم مختلف پرداخت و به واسطه هوش سرشار و استعداد کم نظیرش خیلی زود شهره عام وخاص شد. در زمان حیات پدر، مقام و منزلت وی را به آن جناب واگذار کردند در حالی که بیست و یک سال بیشتر نداشت. او شخصیتی بلند همت و شریف النفس داشت. در فراگیری علم حریص بود و از مسلمان وغیر مسلمان علم آموخت. او نه تنها درشعر استادی بی بدیل بود که درنویسندگی و علوم بلاغت نیز یکه تاز عرصه ادب بود(جعفری،1375 :49) چنانکه عبدالملک ثعالبی شاعر معاصر سید رضی از اهل سنت درکتاب خود «یتیمه الدهر» می نویسد : تازه وارد ده سالگی شده بود که به سرودن شعر پرداخت و امروز سرآمد شعرای عصرما و نجیب ترین سادات عراق و دارای شرافت نسب و افتخار حسب و ادبی ظاهر وفضلی باهراست.( ثعالبی،1403،3: 155)
جمال الدین ابن المحاسن یوسف بن تغری بردی اتابکی درکتاب «النجوم الزاهره فی ملوک مصر والقاهره»می نویسد : سید رضی موسوی عارف به لغت و احکام و فقه و نحو و شاعری فصیح بود. او ، پدر و برادرش پیشوای شیعیان بودند.( ابن تغری بردی، بی تا ،4 :240 )
2-1- مقام علمى سيّد رضى
سيد رضى از همان سنين كودكى زير نظر پدر عاليقدرش، و پس از گرفتارى پدر تحت كفالت مادر دانشمند و بزرگوارش، به آموزش قرآن مجيد و علوم ادبى و دينى پرداخت، و بيست سال از عمرش گذشته بود كه از فراگيرى كليه علوم متداول عصر فراغت حاصل كرد، و از تحصيل آنها در نزد اساتيد بزرگ عصر بىنياز گشت.
در بخش تأليفات، او نه تنها شاعرى كم نظير بلكه سرآمد شعراى عصر، و بزرگترين شاعر دودمان ابو طالب، و نويسندهاى توانا و پركار و سخن سنج بوده است، بلكه دانشمند بزرگ دين نيز مىباشد.
او نه تنها شاعر و نويسنده، و مؤلف كتابهائى در تفسير و حديث و فقه و تاريخ و كلام و غيره بوده است، بلكه از دانشمندان صاحب نظر در ادبيات عربى از صرف و نحو معانى و عروض و لغت مىباشد.
ابن ابی الحدید از علمای معتزله قرن هفتم هجری است. او ادیبی ماهر و شاعری چیره دست و سخت شیفته کلام علی(ع) است و مکرر این شیفتگی را ابراز می دارد . چنانکه در جلد چهارم کتاب خویش، ذیل نامه ی امام به عبدالله بن عباس(نامه35 ) پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه و شهادت محمدبن ابی بکر که خبر این فاجعه را برای عبدالله می نویسد می گوید:
«فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است. نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند. مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین بجوشد. سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ می شود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است. با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است. میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند اما شجاعترین بشری از کار در آمد که بر روی زمین راه رفته است..»
2-2- قدرت قلمى سید رضی
كمتر اتفاق افتاده است كه يك دانشمند دينى، هم سرآمد شاعران عصر، بلكه بزرگترين شعراى پيش از خود، و هم تواناترين نويسنده چيره دست باشد، ولى سيد رضى چنين بوده است. زيرا او در سايه تسلط بر قواعد و دستور زبان مادرى خود يعنى ادبيات عربى، در صرف و نحو و معانى و لغت اين زبان به حد نهائى رسيده بود. او اين علوم را از استادان بزرگ عصر خود كه هر كدام بعدها از علماى مشهور اين علوم به شمار آمدهاند، مانند، سيرافى، و ابن جنّى، ابن نباته، مرزبانى و غيره فرا گرفت. علاوه سيد رضى از ذوقى سرشار برخوردار بوده. قريحه سيّال شاعرى او چنان بود كه از سن نه سالگى شعر گفته و شعر او در اين سن و سال هم اكنون باقى است و باعث اعجاب شعراى بزرگ و استادان ادبيات عرب است.
بنا بر اين چنانكه از كتابهاى او، و از جمله از مقدمه كوتاهش بر نهج البلاغه، و توضيحاتى كه در ذيل خطبههاى امير المؤمنين مىدهد، پيداست، وى يك نويسنده زبردست و كار كشته بوده است. گذشته از تأليفاتى كه در علوم و فنون مختلف داشته و همه را با قلمى محكم و فكرى پخته و سنجيده به رشته تحرير آورده است، رسائل
و نامههاى او را در سه جلد جمع آورى كردهاند، كه متأسفانه در دست تطاول ايام از ميان رفته است.
قدرت سيد رضى در نويسندگى مديون علوم بسيار و ذوق خداداد شعرى و ابتكارات او بوده است.
دكتر زكى مبارك كه خود نويسندهاى چيره دست و مؤلفى پر قدرت است، مىنويسد: «بدون گفتگو سيد رضى، يك نويسنده است، ولى روش او در اسلوب كار، روش علمى است نه فنى، و لو در بعضى موارد نوشتههايش جنبه فنى به خود گرفته است. وقتى شعر سيد رضى را پشت سر نهاده و باز مىگرديم به نثر و نوشتههاى او، مىبينيم كه او شخص ديگرى است. مىبينيم دانشمندى است كه نوشتههاى علمى وى گواهى مىدهد كه از
مفاخر ادباست. مىبينيم مردى است كه با اسلوبى عطرآگين از ادبيات بلند، در علوم لغوى و شرعى چيز مىنويسد.. مىتوان گفت كه سيد رضى عمدا در نوشتههاى خود جنبه لغوى و علمى را به كار مىبرده است، مبادا در مقابل دشمنان و بدخواهانش تحت الشعاع مقام بزرگ ادبى و سياسى كه داشته است، قرار گيرد… اگر آثار قلمى سيد رضى همگى باقى مىماند، آن وقت مىتوانستيم بگوئيم كه او در ميان مؤلفين بزرگ، نويسندهاى بىهمتاست، و چه مقامى در فن نويسندگى داشته است. من در نماياندن روشهاى نويسندگى او به دو كتاب وى “مجازات النبويه”و “حقايق التأويل”تكيه مىكنم.
روشهاى خاص نويسندگى سيد رضى در اين دو كتاب چگونه است توجه داشته باشيد كه اولا سيد رضى عبارات را كوتاه مىآورد، و جز در بعضى از اوقات سخن را به درازا نمىكشد.
ثانيا ملاحظه مىكنيم كه سيد رضى نويسندهايست كه از سخنان بىمورد پرهيز دارد، و جز به اندازه لازم سخن نمىگويد.
ثالثا مىبينيم كه سيد رضى از به كار بردن جملات معترضه و آوردن مطالب متفرقه اجتناب مىورزد، و اين گواه است كه انگيزه فنى بيش از انگيزه علمى بر وى غلبه داشته است. زيرا دانشمندان پيش از او آوردن جملات معترضه و متناسب با موضوع از معارف ادبى و لغوى و شرعى را وسيلهاى براى اداى منظور مىدانستند…» و پس از شمردن موارد ديگر از شيوه سيد رضى در نويسندگى، مىگويد: «اينست روحيه سيد رضى، نويسنده و مؤلف، علاوه بر زندگى شاعرانهاى كه با پرتوهائى آن را رنگارنگ مىسازد…» او در نوشتههاى خود با استفاده از مباحث نحوى و فقهى و ادبى و لغوى چنانست كه گوئى دانشمندى از مردم بغداد، در مساجد آنجا با اهل علم و ادب و دين گفتگو مىكند.
با نگاهى ديگر او را چنان مىبينيد كه رزمندهاى سلحشور است، و با نگاه ديگرى خواهيد ديد كه وى سياستمدارى بزرگ و از روشندلانى است كه مشكلات زندگى را در سياهىهاى شب با انديشه روشن خود حل مىكند و با نگرشى ديگر خواهى ديد او عاشقى است كه زيبائى را به زيباترين وجهى احساس مىكند. آن گاه يكباره مىشنوى كه در مشهورترين قلمرو شرق اسلامى به سير و سياحت پرداخته است.
متعاقب آن متوجه مىشود كه او مدير مدرسه «دار العلم» بغداد است، و با اين وصف به دنبال اخبار و آثار بذله گويان و ارباب ذوق مىگردد، و پس از همه اينها پى خواهى برد سيد رضى سرپرست خانوادهاى است كه داراى زن و فرزندان مىباشد.
معنى اين درهم پيچيدگى عجيب اين كه شريف رضى از مواهب گوناگونى برخوردار بوده است. ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ (دوانی،1359:41043)
2-3- استادان سيّد رضى
شریف رضی تمام علوم متداول آن روز را نزد علماء و دانشمندان طراز اول عصر خویش فرا گرفت(دوانی،1359 :28-38 )
استادانى كه سيد رضى در نزد آنها علوم و فنون قرائت قرآن مجيد، علم صرف، علم نحو، علم عروض و قوافى (قواعد و دستور گفتن و شناختن شعر) علم حديث، علم بلاغت، علم فقه، علم اصول و غيره تحصيل كرده است.
1- ابو سعيد سيرافى
ابو سعيد قاضى حسن عبد اللَّه بن مرزبان نحوى، او شيخ شيوخ و استاد أئمه نحاة بوده، و هم در بغداد قضاوت مىنموده سيد رضى هنوز به دهسالگى نرسيده بود، در نزد سيرافى علم نحو، يعنى دستور زبان عربى آموخته است. سيرافى در سال( 368 ق) در بغداد وفات يافت. سيد رضى به پاس احترام استاد قصيدهاى در رثاء او سرود.
2-ابو على فارسى
ابو على حسن بن احمد بن عبد الغفار فارسى نحوى، متوفی سال(377ق) ، مؤلف كتاب «ايضاح» در نحو از دانشمندان معتزله بود، او را در علوم عربيت يگانه زمانه مىدانند. گروهى از بزرگان جزو شاگردان او به شمار مىروند، مانند ابن جنّى، و على بن عيسى ربعى، او در نزد عضد الدوله ديلمى محترم بود، و كتاب «ايضاح» در نحو و «تكمله» در صرف را به خاطر او تأليف كرد. كتابهاى «الحجه» در قرائت، «الاغفال» پيرامون آنچه زجّاج از علم معانى غفلت نموده است، و «تذكره» كه كتابى بزرگ است، و كتاب «مقصور و محدود» و كتاب «عوامل دهگانه» و كتاب «مسائل حلبيات» از تصنيفات اوست . سيد رضى در كتاب «المجازات النبويه» او را استاد خود دانسته، و از وى اجازه گرفته، و در کتاب مزبور از او روايت مىكند
3-ابوالفتح ابن جنّى
ابو الفتح عثمان بن جنّى نحوى موصلى بغدادى متوفى سال (392 ق) در بغداد، شاگرد ابو على فارسى و ملازم او بوده است. ابن جنّى از دانشمندان مشهور نحو و عربيت است.
سيد رضى در علوم عربيت از جمله شاگرد اين دانشمند گرانمايه بوده است. او در كتاب «المجازات النبويه» در موارد عديده از ابن جنّى نقل مىكند. ابن جنّى نوشته است سيد رضى كتابى در معانى قرآن كريم تصنيف كرده است كه مانند آن كمتر يافت مىشود. اين كتاب دليل بر وسعت نظر رضى در علم صرف و نحو و لغت است. همچنين او كتابى در مجازات قرآن تصنيف كرده است كه در مورد خود كم نظير مىباشد. سيد رضى در 23 سالگى قصيدهاى در مرثيه ابو طاهر ناصر الدوله ساخت كه از بس داراى الفاظ زيبا و معانى بلند بود، استادش ابن جنّى با آن مقام علمى كه داشت كتاب نفيسى در شرح ابيات آن تصنيف كرد، و بدينگونه نبوغ و استعداد شكوفان شاگرد نابغهاش را مورد تفقد و ستايش قرار داد
4- ابوعبدالله مرزبانى
ابو عبد الله محمد بن عمران مرزبانىمتوفی سال( 378ق)، از دانشمندان و محدثان و شعرا و ادبا و مؤلفان مشهور اواسط قرن چهارم هجرى بوده است. ابن نديم در فهرست خود به تفصيل شرح حال او را نگاشته و تأليفات فراوانش را نام مىبرد. سيد رضى علم حديث را از مرزبانى كه مشهور است از دانشمندان شيعه بوده
است، فرا گرفت. گويا اين علم حديث، اخبار و روايات مربوط به احوال و سرگذشت علما و زهاد و شعرا و ادبا و مردان مشهور تاريخ دنيا بوده كه مرزبانى در آن تخصص داشته، و بيشتر كتابهاى او نيز در اين زمينه بوده است نه اين كه حديث به معنى اصطلاحى آن يعنى روايات و گفتههاى پيغمبر و ائمه اطهار باشد، هر چند دانشمندان مرزبانى را از علماى حديث هم دانستهاند
5- هارون بن موسى تلّعكبرى
ابو محمد هارون بن موسى تلّ عكبرى از فقهاء و محدثين و مشايخ بزرگ شيعه در اواسط سده چهارم هجرى و مقيم بغداد بوده است. تلّعكبرى كه شيخ مفيد مرجع اعلم شيعه در نيمه دوم سده چهارم نيز از آن جاست، ناحيه واقع در ده فرسخى بغداد بوده است. علامه حلى فقيه نامى از وى بدين گونه ياد مىكند: «او دانشمندى بزرگوار و داراى مقامى بس بزرگ است. روايات زيادى از مشايخ شنيده، و عالم بىنظير و موثق و از سران طايفه، و مورد اعتماد بود، و در نقل حديث گفتگو نداشت. در سال( 385 ق) وفات يافت. سيد رضى در بغداد از محضر اين بزرگ مرد شيعه، علم حديث آموخته و از فيض حضور او بهرهمند گشته است.
6-شيخ مفيد
ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شيخ مفيد كه در زمان خويش به «ابن معلم» نيز مشهور بود، از مردم بغداد و به سال( 338 ق) متولد و در سنه (413 ق) ، در بغداد وفات يافت. وی سرآمد فقها و متكلمين شيعه و مشهورترين دانشمند نابغه نيمه دوم قرن چهارم هجرى است.
تمام دانشمندان شيعه كه بعد از وى آمدهاند، از علوم و فنون او استفاده كردهاند. او موثق ترين دانشمندان عصر خود و اعلم آنها بود. مرجعيت دينى شيعه اماميه در زمان او به وى منتهى گشت به طور كلى دانشمندان ما معتقدند كه در ميان دانشمندان شيعه تا آن روز چنان مرد برازندهاى برنخاسته بود. در قرن چهارم هجرى شهر بغداد بزرگترين مركز علمى عصر مملو از فقها و محدثين و متكلمين مذاهب مختلف بود.
سنيان و عامه كه از نظر علم كلام و عقايد به آنها معتزلى يا اشعرى مىگفتند، در مجامع عمومى و گاهى در حضور خليفه مجلسها مىگرفتند، و هر كس براى اثبات حقانيت مذهب خود دليلها اقامه مىكرد. علماى شيعه كه تا آن زمان به آن محافل راه نداشتند، با طلوع شيخ مفيد در بغداد كه خود نيز عرب بود، نه تنها در مجامع
آنها شركت مىجستند، بلكه شيخ مفيد سر آمد علما و يگانه دانشمند مبرز و سخنورى بود كه با نيروى علم و بيان و قدرت استدلال و وفور اطلاعاتى كه در تمامى علوم اسلامى داشت، در كليه موارد بر همگان غلبه مىيافت.
از كتابهاى مشهور شيخ مفيد: كتاب مقنعه در فقه، كتاب ارشاد در تاريخ ائمه، كتاب ايضاح در امامت، كتاب اركان، نيز در فقه، كتاب افصاح، كتاب عيون و محاسن، كتاب اختصاص، كتاب الجمل، كتاب منير در امامت، كتاب الكلام فى وجوه القرآن، كتاب تمهيد، ، كتاب البيان فى تأليف القرآن ،كتاب تفضيل امير المؤمنين (ع) بر ساير صحابه و غيره. سيد مرتضى و سيد رضى علم فقه و احكام دينى و حديث و تفسير و كلام و غير را نزد شيخ مفيد مرجع بزرگ عصر تحصيل كردند. ولى مسلم است كه آنها و به خصوص سيد مرتضى در علوم ديگر هم نزد شيخ مفيد شرايط شاگردى به جاى آوردهاند.
7-ابن نباته
ابو يحيى عبد الرحيم بن محمد بن اسماعيل بن نباته (به فتح نون) حذاقى فارقى، متوفی(374ق)، صاحب خطبههاى مشهور، به گفته ابن خلكان و ديگران يكى از پيشوايان علوم ادبى، و داراى خطبههائى است كه همه گفتهاند نظير نداشته است. همان خطبهها نيز دليل بر وفور دانش و قريحه عالى اوست. سيف الدوله پيوسته در حال جنگ- با صليبىها- بود. به همين جهت ابن نباته خطابههاى زيادى پيرامون جهاد ايراد مىنمود تا او را به جهاد با كفار ترغيب نمايد، و مردم را تشويق مىكرد كه به يارى وى برخيزند.سيد رضى قسمتى از فنون بلاغت و ادبيات را از ابن نباته يعنى اين دانشمند اديب سخنور آموخته است
8- على بن عيسى ربعى
ابو الفرج ابن جوزى در گذشته سال( 597 ق)كه از قدماى مورخين است در حوادث سال( 420 ق) يعنى سال وفات اين دانشمند كه از استادان سيد رضى بوده است، مىنويسد: على بن عيسى بن صالح ربعى نحوى شاگرد مخصوص ابو سعيد سيرافى است.
در سال( 328 ق) متولد گرديد، و در بغداد ادبيات را نزد ابو سعيد سيرافى تحصيل نمود، سپس به شيراز رفت، و مدت بيست سال در محضر ابو على فارسى به فراگيرى علوم و فنون پرداخت، آن گاه بازگشت و در اواخر عمرش در بغداد زيست
9- ابواسحاق ابراهيم ابن احمد طبرى
اين دانشمند بزرگوار نيز از استادان سيد رضى مىباشد، و حقى بزرگ بر سيد رضى دارد.
ابن جوزى مىنويسد: «ابو اسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبرى، فقيه مالكى از مشايخ بزرگوار و عدول بود، و بر علماى بغداد تقدم داشت. احاديث بسيارى شنيده، و مردى كريم النفس بود و اهل علم را مورد تفقد زياد قرار مىداد.
شريف رضى در وقتى كه نوجوانى بيش نبود، نزد وى قرآن مىآموخت. روزى استاد پرسيد: شريف در كجا زندگى مىكنى رضى گفت: در خانه پدرم در محله «باب محول». استاد گفت: كسى مانند تو نبايد در خانه پدرش زندگى كند. من خانهام واقع در محله كرخ را كه به «البركه» معروف است، به تو مىبخشم.
رضى نپذيرفت و گفت: من تاكنون چيزى از پدرم نگرفتهام. استاد گفت: حقى كه من بر تو دارم، از حق پدرت بزرگتر است. زيرا من كتاب خدا را به تو آموختهام. رضى هم ناچار پذيرف ابن جوزى وفات او را به سال( 393ق) دانسته است.
2-4- شاگردان سيّد رضى
در كتب تراجم و به خصوص «مستدرك وسائل» محدث عاليقدر حاج ميرزا حسين نورى جلد سوم «شرح حال مشايخ عظام» و كتاب گران قدر «الغدير» علامه امينى گروهى از شاگردان سيد رضى را نام مىبرند كه برخى با واسطه و گروهى بدون واسطه از علوم و فنون او استفاده كرده يا از وى اجازه گرفته و روايت نمودهاند.
به طورى كه از اسامى اينان پيداست، همگى از مفاخر دانشمندان شيعه و سنى بودهاند. آنها به نقل «الغدير» اينانند:
1- شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسى متوفى به سال( 460 ق) . او با واسطه شاگرد سيد رضى بوده است، زيرا شيخ طوسى در سال( 408ق) وارد بغداد شده و اين تاريخ دو سال پس از رحلت سيد رضى متوفى به سال 406 بوده است.
2 – شيخ جعفر بن محمد دوريستى
3 – ابو عبد الله محمد بن على حلوانى
4 – قاضى ابو المعالى احمد بن على بن قلامه متوفى به سال 486، چنانكه در بسيارى از اجازات بزرگان علما آمده است.
5- ابو زيد سيد عبد الله بن على كيايكى ابن عبد الله حسينى جرجانى، چنانكه در اجازه شهيد ثانى به پدر شيخ بهائى، و اجازه علامه مجلسى اول ذكر شده است.
6 – ابو بكر احمد بن حسين بن احمد نيشابورى خزاعى- وى از بزرگان شاگردان سيد رضى و سيد مرتضى است، چنانكه در كتاب “مقابيس”علامه شوشترى آمده است.
7 – ابو منصور محمد بن ابى نصر عكبرى معدّل، چنانكه در “قصص الانبياء”قطب راوندى است.
8 – قاضى سيد ابو الحسن على بن بندار بن محمد هاشمى- وى از سيد رضى و برادرش سيد مرتضى روايت مىكند. چنانكه در اجازه شيخ عبد الله سماهيجى به شيخ ياسين، و اجازه ديگر وى به شيخ ناصر جارودى به سال 1128 يادآور شده است.
9 -شيخ مفيد عبد الرحمن بن احمد بن يحيى نيشابورى- او تمام تأليفات سيد رضى و سيد مرتضى را بدون واسطه از آنها روايت مىكند، چنانكه در اجازه كبيره شيخ عبد الله سماهيجى بحرينى است
10- مهيار بن مرزويه ديلمى كه از شاگردان مشهور اوست و در “الغدير”از قلم افتاده است، هر چند در آنجا كه جداگانه از مهيار نام مىبرد، ياد آور مىشود.
مهريار پسر مرزويه ديلمى از ايرانيان مجوسى و چنانكه پيداست از مردم ديلم يعنى قلمرو كنونى رودبار بوده است. او در سال( 394 ق) به وسيله سيد رضى مسلمان شد، و نزد وى به فراگيرى شعر و ادبيات عربى پرداخت، و با اين كه يك فرد ايرانى بود، چنان در شعر عربى ترقى كرد كه در نيمه اول قرن پنجم هجرى در بغداد شهر شعر و ادبيات عرب، و ميان آن همه علما و ادبا و شعراى نامى، نامىترين شاعر عصر بود.
مهيار ديلمى پس از مسلمان شدن، به كنيه ابو الحسن خوانده شد، و به وى «ابو الحسن مهيار ديلمى» مىگفتند، و در مذهب شيعه، مذهب اهل بيت عصمت و طهارت، مذهب سيد رضى استادش، قدمى راسخ و
ايمانى كامل داشت.
قصائد و مراثى مهيار ديلمى شاگرد نامدار سيد رضى در باره ائمه اطهار (ع) كه در ديوانش موجود است، از شاهكارهاى ادبيات عربى به شمار مىرود. مهيار در اين قصايد و مراثى از ستمگرانى كه حق الهى آن ذات مقدس را ناديده گرفتند، و آن رهبران راستين را از تصدى حكومت اسلامى كنار گذاشتند، سخت نكوهش كرده است.
مرثيه مهيار ديلمى در مرگ استادش سيد رضى از قصايد كم نظير و مراثى اندوهگين عربى است كه در ديوان او و ترجمه سيد رضى در كتب تراجم موجود است.
2-5-آثار و تالیفات سید رضی
سيد رضى نه تنها در شعر استادى بيمانند، كه در نويسندگى و نثر و علوم بلاغت نيز، يكه تاز ميدان ادبيات عرب به شمار مىرود. آثارى كه از ميان كارهاى بسيار او به دست ما رسيده است، گواهى راستين بر اين گفتار است.
سيد رضى با وجود مشاغل بسيار مهم و وقت گيرى كه داشته است، و با گرفتاريهاى سياسى و اجتماعى مهم زمان، در عمر كوتاه خويش آثار بسيار مهمى نوشته است كه هر يك از آنها، از جنبه ادبى و علمى، حائز اهميت بسيارى است كه برخى از آنها عينا به دست ما رسيده است، و بسيارى ديگر از ميان رفتهاند و تنها نام و عنوان آنها را در اختيار داريم مانند: اخبار قضات بغداد. برخی از این آثار عبارت است از:
تلخيص البيان عن مجاز القرآن 1-
سيد رضى در اين كتاب مجازاتى را كه در قرآن مجيد می باشد، با دقت نظر و احاطه علمى مورد بحث و تحقيق قرار داده است.
2- حقايق التأويل في متشابه التنزيل
احمد بن على داودى در كتاب عمدة الطالب از ابو الحسن عمرى نقل مىكند كه گفته است: تفسير قرآنى منسوب به رضى را ديده است كه نيكوست و در بزرگى مانند تفسير ابو جعفر طبرى [يا به قولى: ابو جعفر طوسى] بلكه بزرگتر بوده است. علامه امينى در الغدير مىنويسد: حقايق التأويل تفسير سيد رضى است كه در كتاب مجازات آثار النبوية يك جا به نام حقايق التأويل ياد مىكند، و در جاى ديگر به كتاب بزرگ در متشابهات قرآن نام مىبرد.
ابن جنى، استاد سيد رضى، به عنوان تقريظ بر اين كتاب مىنويسد: رضى كتابى در معانى القرآن تصنيف كرده است كه مانند آن نمىتوان يافت.
3-خصائص الائمة عليهم السّلام
نخستين اثر سید رضی كه در پارهاى از ويژگىهاى ائمه طاهرين عليهم السلام تأليف نموده، و خود در مقدمه نهج البلاغه از آن نام مىبرد و مىگويد در اوائل جوانى آن را تأليف كردهام.
4- ديوان شعر
نبوغ شعرى سيّد رضى در ده سالگى شكوفا شد، و همين كه نخستين قصيده خود را در آن سن سرود، اديبان و سخن شناسان به شگفتى دچار شدند. عدهاى به گردآورى اشعار او همت گماشتهاند. آخرين كسى كه آن را گردآورى كرد ابو حكيم المعلم عبد اللّه الخبرى( م 476 ق) است. و اين ديوان كه اكنون مشتمل بر بيش از 6300 بيت در انواع شعر است پيوسته در ميان مردم دست به دست مىگرديده آن را مىخواندند و اشعارش را حفظ مىكردند.
5- سيرة والده طاهر
پدر سيد رضى، نقيب ابو احمد حسين بن موسى (م 400 ق) در دولت بنى عباس، و اميران آل بويه منزلتى عظيم و پايگاهى بلند يافت، به طاهر ذى المناقب، و بوسيله بهاء الدوله، به طاهر الأوحد، لقب يافت، و در هنگام مرگ، براى بار پنجم نقابت طالبيان را داشت. سيّد رضى زندگينامه پدر را در سن بیست سالگی با عنوان سيرة والده طاهر نوشت.
6- مجازات الآثار النبوية
رسول خدا(ص)، افصح العرب است، و گفتار آن بزرگوار، پس از كلام خدا، بليغ ترين و شيواترين سخن است. از روزگار پيامبر گرامى اسلام به بعد عدهاى، با شيفتگى و اشتياق، به نوشتن و ضبط و نقل و شرح و تفسير سخنانش دست زدند..
سید رضی، سخن شناس و اديب و شاعر بزرگ، همان گونه كه توفيق بزرگ تأليف نهج البلاغه را بهره خود ساخت، مجموعه اى از سخنان نبى اكرم را نيز گردآورى كرده است كه با مجامع حديثى ديگر تفاوت بسيار دارد
سيد رضى 361 حديث از آن بزرگوار، كه مجازى يا استعارهاى و نكتهاى بلاغى در آنهاست در كتابى جمع كرده و مجازات الآثار النبوى ناميده است. و در ذيل هر حديث، مجاز يا استعاره آن را گفته به شرح مختصر آن پرداخته است. از آنجا كه در اين كتاب از نهج البلاغه نام برده نشان مىدهد كه تأليف آن پس از نهج البلاغه است..
7- معانى القرآن
در آثار دانشمندان كتاب ديگرى بدين نام به سيد رضى نسبت دادهاند.
ابن شهر آشوب (معالم العلماء- 40) مىگويد، چنان كتابى هرگز در تفسير قرآن نوشته نشده است. و ابو الحسن عمرى نسّابه در كتاب خود المجدى مىنويسد: «يك جزء از مجلدات تفسير منسوب به وى را ديدهام، بسيار شيرين و نيكوست، به اندازه تفسير ابو جعفر طبرى يا از آن هم بزرگتر.» و ابن خلّكان نيز گفته است: «مانند آن نمىتوان يافت، و گوياى گستردگى آگاهى او در علم نحو و زبان مىباشد.» (وفيات الاعيان، 4- 416 )
8- نهج البلاغة
و اما زیباترین و باارزش ترین اثری که توسط سید رضی خلق شد، نهج البلاغه بود که از همان ابتدا مورد توجه وتحسین دانشمندان وادبای عالم قرار گرفت واین خود سندی متقن برنبوغ صاحب اثر بود.
كتاب بي مانند نهج البلاغه، گزيدهاى از خطبهها، كلمات، نامهها، وصيت نامهها، بخش نامهها، يك پيمان نامه، چند دعا، و كلمات كوتاه حكمت آميز امير المؤمنين على( ع)است( نک: جعفری،1375: 49-62).
2-6-مناصب سيّد رضى
سيد رضى مانند نياكان پاكش حكومت اسلامى را حق خود مىدانست، و ديگران را و لو اولاد عباس عموى پيغمبر باشند، غاصب محسوب مىداشت، هر چند چارهاى جز مداراى با آنها نبود.
بنا بر اين از آنجا كه از نظر يك فرد شيعه و طرفدار حكومت الهى ائمه معصومين (ع) دخالت در سياست يعنى اداره امور مسلمين جزو وظيفه دينى هر مسلمانى است، و در حقيقت سياست از ديانت جدا نيست بلكه عين آنست، مانند پدرانش قسمتى از مناصب سياسى و دولتى را با اعطاى آن از طرف امراى آل بويه و به تصويب خليفه عباسى به عهده گرفت. اين مناصب نقابت، و امارت حاج، و رياست ديوان مظالم بود.
2-6-1- نقابت
نقابت يعنى سرپرستى تمام افرادی كه به ابو طالب پدر امير المؤمنين نسبت مىرساندند، و لذا اين منصب را «نقابت طالبيين» مىخواندند.
خلفاى عباسى كه مىديدند علويان در مازندران قيام كردهاند و حكومت آنجا را قبضه نمودهاند و امكان دارد بىاعتنائى به آنها موجب شود سرانجام خلافت عباسى را براندازند، به فكر افتادند بخشى از مناصب دولتى را در قلمرو بنى عباس به آنها واگذار نمايند. مناصبى كه تناسبى با آنها داشته باشد، و بزرگان آنها نيز آن را بپذيرند.
نخستين و مهمترين اين مناصب كه به علويان تعلق مىگرفت، منصب مهم “نقابت”بود.
ماوردى دانشمند معروف عامه متوفى به سال( 450 ق) كه هم عصر رضى بوده مىگويد: نقيب مىبايد در ميان كليه علويان عصر پنج كار را انجام دهد.
1 – هر گاه ميان سادات و علويان نزاعى در گرفت، شخص نقيب كه سرپرست رسمى و رئيس قانونى آنهاست، بايد فصل خصومت كند، و حكم او نافذ است.
2 – اموال و دارائى يتيمان سادات و علويان بايد تحت سرپرستى نقيب باشد، و فقط اوست كه بايد به آن رسيدگى كند.
3- اجراى حدود و احكام الهى در باره سادات كه گناهى مرتكب مىشوند به عهده شخص نقيب است كه از خود آنهاست.
4- بايد دختران و زنان بىسرپرست آنها را شوهر دهد، و به كار آنها رسيدگى كند.
5 – مراقبت از ديوانگان آنها كسانى كه نياز به سرپرست دارند، با اين پنج چيز نقابت عامه حاصل مىگشت، و نقابت نقيب و صدور فرمان او تحقق مىيافت و نقيب مىبايد دانشمندىمجتهد باشد تا حكم او صحيح و قضاوتش نافذ باشد.
سيد رضى در سال( 380 ق) زمانی كه 21 تنها سال داشت، به مناصب نقابت طالبيان و امارت حاج و نظارت بر ديوان مظالم از طرف بهاء الدوله ديلمى نائل گشت. سپس در 16 محرم سال( 403 ق) به سرپرستى امور علويان و طالبيان در تمام قلمرو اسلامى منصوب و “نقيب النقباء”خوانده شد.
كار نقيب اين بوده كه نسب سادات و علويان را تحت نظر بگيرد و معلوم كند چه كسى سيد است، و به كدام امام نسبت مىرساند، و نگذارد ديگرى خود را در ميان سادات و علويان جا بزند، و به طور خلاصه سلسله انساب علويان را از هر خطرى مصون بدارد، تا نسب آنها دچار خدشه نگردد.
همچنين اسامى پسران و دختران سادات و علويان را در هر فاميلى كه متولد مىگردند بايد ثبت كند، و با رسيدگى به كارها و نيازمندىهاى آنان حشمت و شرافت آنها را نگاه دارد تا احترام پيغمبر در ميان ايشان محفوظ بماند. نيز آنها را با اخلاق پسنديده بار آورد و نگذارد كه مرتكب معاصى شوند و راه انحراف پيش گيرند،
و زبان مردم به روى آنها گشوده گردد.
به طور خلاصه تمامى امور دينى و دنيوى علويان بايد از نظر نقيب به بهترين وجه انجام پذيرد، و آنها كه منتسب به پيغمبر مىباشند، توسط بزرگ مردى از دودمان خود، در ميان مسلمين با عزت و احترام زندگى كنند، و ديگران نظارتى بر آنها نداشته باشند، و در كار ايشان دخالت نكنند و منتى بر آنان نگذارند، تا بدين گونه تحقير نشوند. و در ميان مردم عزيز و سرفراز باشند.
از زمان معتضد عباسى كه در سال( 279 ق) به خلافت رسيد، در هر شهرى يكى از بزرگان سادات يا علماى علوى را نقيب سادات آن شهر يا منطقه قرار مىدادند، ولى تنها در زمان سيد رضى بود كه او نقيب النقباى سراسر دنياى اسلام گرديد.
پس از شريف رضى منصب نقابت به صورت اول برگشت و ميان اشراف طالبيين هر شهرى تقسيم شد.
2-6-2- امارت حاج
امارت حاج يعنى فرماندهى زائران خانه خدا كه معمولا اين منصب را شخص خليفه مسلمين به عهده داشت، ولى گاهى خليفه كسى را به نيابت خود مىگماشت تا امير الحاج شود و تمامى امور حاجيان را زير نظر بگيرد و آمد و رفت و اعمال و مناسك آنها را تحت مراقبت دقيق قرار دهد و آن فريضه بزرگ الهى به خوبى انجام گيرد.
سيد رضى اين منصب بزرگ را نيز در سال( 380 ق) كه 21 ساله بود، از پدر و با تصويب سلطان ديلمى و خليفه وقت تحويل گرفت .امير الحاج بايد فقيه و دانشمند و شجاع و كاردان و شريف و مورد احترام عموم باشد.
از وضع تمامى حجاج قلمرو خلافت عباسى كسب اطلاع كند، و از آمادگى و حركت آنها و تسهيل ما يحتاج ايشان و امنيت راههاى پر خطر كه از صدها فرسنگ راه مخوف بايد با وسائل و شرائط آن روز در سرما و گرما و كوه و دشت و بيابانها بگذرند و به سلامت به مكه و مدينه برسند، و در آنجا نيز تحت نظارت علما و دانشمندان و افراد خبره به كار انجام فريضه بزرگ حج و زيارت مرقد منور پيغمبر اشتغال ورزند، و باز با اطمينان خاطر به سياست به اوطان خود بازگردند، آگاه باشد. در حقيقت همين يك كار پر مخاطره و حساس كافى بود كه در تمام سال وقت امير الحاج را به خود مشغول دارد، به طورى كه نتواند به كار ديگرى بپردازد.
سيد رضى علاوه بر تمامى كارهاى فكرى و علمى و نقابت و رياست ديوان مظالم اين كار بزرگ يعنى امارت حاج را هم بر عهده داشت، و به خوبى از عهده آن برمىآمد.
2-6-3- نظارت ديوان مظالم
ديوان مظالم در حقيقت حكم وزارت دادگسترى امروز را داشت. كسى كه رئيس و ناظر بر ديوان مظالم بود مىبايد به همه مراجعات كسانى كه ستمى ديدهاند و حقى از آنها پايمال شده يا در محكمه قضات محلى نتوانستهاند چنانكه بايد دادخواهى كنند، رسيدگى نمايد.
با اين كه فى المثل در بغداد قاضى القضات وجود داشت، و در هر شهرى هم قاضى شرع بود كه به شكايات مردم
و مرافعات آنها رسيدگى مىكردند، مع الوصف گاهى كار بالا مىگرفت و شكايت به دربار خلافت مىبردند، و خليفه نيز بايد ادارهاى براى رسيدگى به آن شكايات تشكيل داده و شخصا به كار شاكيان و مظلمهاى كه ديدهاند رسيدگى و دادخواهى كند.
از آنجا كه اين كارى بس بزرگ و در خور شأن فقيهى عاليمقام و دانشمندى تواناى در احكام اسلامى با شجاعت و لياقت و كفايتى لازم بود، بعدها خلفا فقهائى را به اين سمت يعنى نظارت بر ديوان مظالم منصوب داشتند تا مشكل مسلمانان با سرپنجه دانش و بينش و تدبير آنان حل و فصل گرد
رياست و نظارت بر ديوان مظالم نيز از مناصب مهم سيد رضى بود كه دانشمند بلند قدر ما در سايه علم و فضل و درايت و فقه و تقواى خود به خوبى آنها را به عهده داشت، و به اين كار مهم قابل ملاحظه نيز رسيدگى مىنمود.(نک: دوانی،1359: 70-76)
منابع
1- ابن تغری بردی،جمال الدین ابی المحاسن یوسف(بی تا)،النجوم الزاهره،مصر،دارالکتب المصریه
2- بحرانی، میثم بن علی بن میثم(1362ش)،شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، چاپ دوم، دفتر نشرالکتاب،بی جا
3- الثعالبی ،ابومنصور عبدالملک (1403ق)،یتیمه الدهر،چاپ اول ،تحقیق :مفید محمد قمحیه ،بیروت – لبنان،دارالکتب العلمیه
4 -جعفری،سیدمحمد مهدی (1375ش)،سیدرضی،چاپ اول،تهران ،انتشارات طرح نو-بنیان گذاران فرهنگ امروز
5-دلشاد تهرانی، مصطفی(1377 )،چشمه خورشید(آشنایی با نهج البلاغه)،تهران، خانه اندیشه جوان،
6-دوانی،علی؛(1359 ش)،سید رضی مولف نهج البلاغه،چاپ اول،تهران،بنیادنهج البلاغه ،
7- مطهری،مرتظی(1385ش)،سیری در نهج البلاغه،چاپ سی و چهارم،انتشارات صدر
– 8- موسوی، محسن باقر (1388ش)،رهیافتی به علوم نهج البلاغه،چاپ اول،ترجمه :سردار شهابی،دانشگاه شهید چمران
گردآورنده: مهناز آل علی، دانشجوی دکتری، رشته الهیات، گرایش نهج البلاغه